کپک کپکزدهي شيش سال مونده |
حالم بوي کپک کپکزدهي شيش سال مونده رو ميده!
چرا؟
ديروز 500 هزارتومن حواله كردم به حساب تهران (يكي از همكاران) و همهش حس ميكردم كه يه چيزي يادم رفته ...
امروز صبح خاكبرگ اومده، يارو رانندهش مشگينشهري بود ديشب ساعت 11 زنگ زده ميگه اومدم بيان خالي كنيد!!! مرديكه ساعت 11 شب من كارگرم كجا بود؟! اين اولين علت كپكزدگي من. امروز صبح هم كه اومده يكسره داره از اردبيليها بد ميگه! بابا به من چه فلان بازاري با تو چي كرده؟ من كه دارم خودم هم كار ميكنم كه تو زودتر بري گم بشي كه !
كپكزدگي دوم: يه خانمي از همسايهها شيش روز اومده و هر بار دو ساعت تو گلخونه گشته و تمام گلدونها رو قيمت كرده و آخرش گفته زنگ ميزنم و ديشب ساعت 10 زنگ زده گفته فلان گل رو با فلان متن، ميفرستيد براي فلان مديركل كه تازه تشريف آورده، ساعت 8 صبح! با احترام و تشريفات خاص رعايت بشه حتماً ...
و امروز من فلكزده نيم ساعت خواب موندم و 8.5 تازه اومدم مغازه و ماشين اومده، يه مشتري نسيه اومده كلي اعصاب ما رو كار گرفته و بعدش حواسم رفته به اون خانومه كه ديدم رو پيامگير 700 تا پيام گذاشته كه : پس چي شد؟ ، ...
شما بوديد كپك نميزديد؟ من اولوم ؟! ( يعني من بميرم؟! يه جور جملهي دعايي هستش كه آدما وقتي كم بيارن به زبان ميآورند. خودم كف كردم از اين توضيح!)
تازه خانومه گفته پولشو بعدا ميده! حالا تو اين هير و ويري چشمم افتاده به تقويم ! امروز يازدهمه و من دهم 75 تومن چك داشتم و ديروز همه موجودي حساب رو فرستادم براي تهران! واي ددم واي ! ( اين هم يه جملهي دعايي ديگهست كه آدما وقتي به خاك سياه ميشينن روي همونجا كه نشستن مينويسن!)
همه گوشهكنارهاي دخل و جيب و كت و كاپشن رو ميگردم و به زور " من اولوم " - "سن اولسن" 50 تومن جور ميكنم ميبرم بانك . چون چك رو شمال خرج كردم حتما به خاطر زلزله هنوز نرسيده اينجا وگرنه بانك تجارت از اين شوخيها با كسي نداره! كه يه روز بهت فرصت بده.
الخ! ( از اصطلاحات مرحوم جلال آل احمد هستش يعني : الا آخر يا بالاخره )
حرص نخورم پسرم ايشالله پير ميشم ميميرم! راحت ميشم! ( چيكار كنم كسي نيست دلداريم بده ! خودم بايد خودمو دلداري بدم! )