فعلا خداحافظ... |
اگر بار گران بوديم و رفتيم
اگر نامهربان بوديم رفتيم
راستش چندوقتي كه كامپيوتر رو گذاشتم تو مغازه خيلي وقتم رو گرفته و تقريبا همه دوستها و آشنايان به اين نكته تذكر دادن كه فلاني "چيه همش سرت تو كامپيوتره؟!" و خودم هم متوجه اين موضوع شدم كه ديگه شارژ اينترنت خيلي زياد ميشه و مخصوصا مثلا آدم درست هنگام دانلود يه چيز محشر باشه و مشتري سر برسه و ... شايد درك كنيد شايد نه . ولي خوب من وضعم اينطوري بود.
چند وقتي هم هست كه حس ميكنم دايره حافظه انگليسيم كم شده، براي جبران ميخوام يه پله بالاتر از اوج هميشگيم (2000لغت) بپرم و برسم به 5000لغت در حافظه، شايد هم بتونم تا دههزارتا برسونم . راستش اين چندوقته كه درس رو تموم كردم و از كنكور كارداني به كارشناسي هم قبول نشدم احساس بيهودگي ميكنم!! و فكر ميكنم زندگيم داره هدر ميره . شايد اگه دوباره براي كنكور درس بخونم يه خورده مزه زندگي بهتر بشه. نميدونم شايد هم باز ارادهم از دست بره و نصفهكاره ولش كنم . ولي بايد تصميم بگيرم و دوباره حركت كنم. شما رو نميدونم ولي من وقتي مشكلات ماليم زياد ميشه حوصله درس خوندن و كاركردن از دستم ميره! الان هم درست همچين وضعيتي دارم ! يعني انقده بار ماليم زياده كه دارم "زايش" ميكنم!!! و اين باعث افسردگي شديد روحيم ميشه و دل و دماغ هيچ كاري رو پيدا نميكنم. و پناه ميبرم به اينترنت!
حالا براي مبارزه تصميم گرفتم كامپيوتر رو ببرم خونه و تو مغازه زمانهاي اينترنت رو اختصاص بدم به درس . آخه ميدونيد همسرم به شدت نسبت به كار من و كامپيوتر احساس هوويي ميكنه ! يعني وقتي خونه هستم نه درس نه كار نه تلويزيون نه كامپيوتر ! و نه حتي مطالعه ! چون من از 8 صبح كه ميام مغازه تا 2ظهر كه ميرم خونه و بعد از نهار يعني 3 ميام مغازه تا 10 شب، و ايشون حساب ميكنن كه بقيهاش متعلق به ايشونه و من حق انجام هيچ كاري رو ندارم ! و راستش حق با اونه !! و من تسليمم براي همين كامپيوتر كه بره خونه در واقع خود به خود توقيف ميشه !
ديگه پرچونگي نميكنم اميدوارم رو تصميم خودم بمونم و دفعه ديگه كه دارم يه مطلب مينويسم از اينكه برنامههام شكست خورده باشه ناراحت نباشم! برام دعا كنيد.