30morgh |
ديشب٬ خانواده ناگهان عزم سرعين کردند و با هم رفتيم٬ آنهم نصفشب...
خلاصه ميدان ورودي شهر سرعين آوردهاند و اين سيمرغ عزيز را به بند کشيدهاند و انصافا زيباست. خيلي دوست ميداشتمش (!).
تو يکي از ميدانهاي هشتپر (تالش) هم آوردهاند و داخل ميدان را پر از اين مجسمههاي نوراني کردهاند (آن هم بيحد و حصر زيباست).

ديشب با خودم فکر ميکردم٬ چرا هنر جديدمان به اين شدت ضد ايراني شده؟ از نقاشي و گرافيک و غيره٬ نگو که همه و همه تقليد غربيها رو ميکنيم (جوالدوزه رو اول به خودم زدم٬ بعدا نگين) و حالا اين مجسمههاي شلنگي! (آخه با چراغهاي نوراني شلنگي ساخته ميشوند) يک حس پاکستاني و هندي در من ايجاد ميکند٬ انگار که اين طاووس هندي بوده که با سيمرغ ما مزدوج شده و اين نوزاد را بااتوبوسهاي آينهکاري شدهي پاکستاني به محل نصبش آوردهاند... (!)