از قلم افتادگان |
تو شهرهاي کوچيک معمولا بزرگ بودن خانواده يک حسن و اعتبار خاصي داره٬ مثلا نوه مستوفيالممالک بودن يا مثلا از فلانزادگان اصل فلانآبادي بودن خودش يهپا پرشياست زير پاي آدم.
الان داشتيم با يکي از دوستام از نوجوانيها حرف ميزديم٬ بين صحبت به اين طايفه و عشيره هم اشاره جالبي شد!
خوب همهجاي ايران براي مرحوم و مرحومه اعلاميه وفات چاپ ميكنند (داخل پرانتز اگر روزي از شما پرسيدند که فرق زن و مرد چيه؟ خيلي سريع بفرمائيد مرد کسي است عکسش قابل چاپ و زن کسي است که عكسش خودسانسوري ميشود!) بله عرض ميکردم٬ بعد از نام مرحوم يا مرحومه و خواهر و برادر و ... که به نسبت درجهي فاميليت پشت سرهم نوشته ميشوند! (پارانتز ۲- اينجا تو اردبيل اگر خانوادهاي بخواهد بگويد مذهبي است٬ قبل از اسم فاميل مينويسند که حضرت حجتالاسلام فلاني - حتي اگر فاميل نباشد و فقط پيشنماز مسجد محله است يا از آشنايان- و اگر خانوادهاي بخواهد از پولدار بودنش بنويسد اول از همه نام يکي از تاجران و کارخانهداران معروف را مينويسد!) بله دوباره عرض ميکردم که اين دوست ما٬ (پرانتز ۳- آدم وقتي نوجوان است بيشتر به دنبال شهرت و موقعيت اجتماعي براي خود و خانوادهاش است!) بله عرض ميکردم که : وقتي نوجوان بوده زير همهي اعلاميهها بعد از پايان نام فاميل (پرانتز ۴- آخر از همه اسم فاميل فوت شده را مينويسند! انگار فرزندان و همسر و خانواده خودش از همه غريبهتر باشد!) و بله بعد از ليست نامهاي فاميل درجه 1 و 2 و 3 ... و نام خانوادگي متوفي يک حرف "و" ميگذارند و مينويسند "و منسوبين" !!!! اين دوست متفكر ما پيش خودش ميگفته عجب خانوادهي بزرگي هستند اين "منسوبين" ها كه زير اعلاميه همهي مردم شهر اينها نامشان نوشته ميشود!
البته برادر بزرگ بنده به اين دسته انسانهاي بعد از "واو" ميگويد : "از قلم افتادگان"!
(پرانتز 5- اين "و منسوبين" اكنون شرح حال روزنامهنگاران بيچاره وقايع و جمهوريت ميشود... خوب آنها هم به نوعي از قلم افتادگانند ديگر...) نامه حمايت از ايشان
راستي امروز ديدم رويا صدر عزيز دوباره مينويسد. خوشحالم.