صنعت چاپ، كاغذ، رنگ، قيچي و غيره در نشست غيررسمي و غيرحضوري خواننده و مديرمسئول |
ديگران هم بكنند آنچه مسيحا ميكرد
دوست و مشترك گرامي، سلام عرض ميكنم.
از اينكه مشترك مجله هستيد و از اينكه مجله شبكه برايتان آنقدر مهم است كه وقتتان را صرف نقد و بررسي آن كردهايد خوشحال هستيم، هر چند كه اين نقد و مقايسه به نفع مجله نباشد. دستكم ميتواند ما را با ضعفهاي كارمان آشنا كند.من با بسياري از گفتههاي شما موافقم و سعي خواهم كرد تا آنجا كه امكانات اجازه بدهد، برخي از ضعفهاي مجله را برطرف كنم.اجازه بدهيد من هم به نكاتي اشاره كنم كه شايد از ديد شما پنهان مانده باشد:
1 – شماره 42 مجله (كه شما آن را بررسي كردهايد) بيشتر از 115 صفحه مطلب دارد. قيمت مجله هم 800 تومان است. به عبارتي شما براي هر صفحه مطلب چيزي كمتر از 7 تومان ميپردازيد و اين را مقايسه كنيد با مجلهاي ويندوز كه شبكه را با آن مقايسه كردهايد. به عبارتي شما براي هر صفحه مطلب در آنجا چيزي حدود 35 تومان ميپردازيد. اگر خواننده ايراني حاضر باشد بابت هر صفحه 35 ريال به ما بپردازد باور كنيد ما هم ميتوانيم مجله را با كيفيت بسيار بهتري منتشر كنيم. ضمناً يادآوري ميكنم كه مجله گاه تا 40 درصد قيمت روي جلد براي مشتركين تخفيف ميدهد. يعني مجله براي مشترك حدود 480 تومان تمام ميشود. در ضمن شركت توزيعكننده هم نه 20 درصد بلكه 35 تا 40 درصد قيمت مجله را برميدارد.
2 – اشاره به قيمت آگهي كرديد كه مثلاً هر صفحهاي 150 هزارتومان و بعد هم رقمي را براي
خودتان به دست آوردهايد. اما باور كنيد كه چنين رقمي به دست ما نميرسد. به دليل تعدد نشريات ما گاه ناچاريم با اندكي بيشتر از نصف اين مبلغ هم آگهي چاپ كنيم. بنابراين رقمي را كه شما در نظر گرفتهايد بسيار بالاتر از رقم واقعي است.
3 – اشاره به كيفيت كاغذ مجله كرديد. باور كنيد شماره 42 ما همين كاغذ را بندي 6 هزار تومان ميخريديم و اكنون بندي 11 هزار تومان. يعني اندكي كمتر از دو برابر. آيا با اين نوسان قيمت جايي براي افزايش كيفيت ميماند. شما كه دستاندركار تبليغات هستيد بد نيست سري به كاغذفروشيها بزنيد، از بحران كاغذ در ايران مطلع شويد آن وقت شايد در قضاوت كمي تأمل كنيد.
4 – دوست گرامي، من هم با شما موافقم كه تبليغات آنها زير جلدي است. دليل آنهم فضايي است كه آنها در آن كار ميكنند. البته منظورم از آنها كلاً مطبوعات غرب است. من آن مجله را اثري از مطبوعات غرب ميدانم نه كار كشورهاي عربي. البته عربها هم حتماً عرضه دارند كه ميتوانند از كارهاي آنها الگو بگيرند. در آنجا يك سازنده كامپيوتر يا لوازم جانبي يا توليدكننده نرمافزار با كمال ميل حاضر است محصول خود را در اختيار يك نشريه بگذارد تا آن را بررسي و نتيجه را در مجله اعلام بكنند. و اگر هم در ردهبندي در رده مثلاً چهارم قرار بگيرد، چندان آزرده نميشود. اما دوست عزيز، به قول شما، اينجا ايران است و حتي توليدكننده يك نرمافزار 30 هزارتوماني حاضر نيست نرمافزارش را به يك مجله بدهد تا بررسي كنند. حتي اگر چنين كاري هم بكند و مثلاً مجله يكي از عيبهاي آن را بنويسد، نه تنها آزرده ميشوند و تبليغاتشان را قطع ميكنند، حتي ممكن است كار به جاهاي باريك هم بكشد.
5 – اشاره به فونت مجلات كرديد. فونتهاي مورد استفاده ما هم غالباً 9 و 10 است. تازه با
اين وضع هم خيلي از خوانندگان تماس ميگيرند كه چرا فونتهاي شما ريز است و ما نميتوانيم آن را بخوانيم!
6 – دوست گرامي، مجله شبكه حاصل تلاش چند نفر علاقهمند به مطبوعات فني است و سرمايه
هيچ شركت و مؤسسه بزرگي پشت آن نخوابيده است. البته منظورم اين نيست كه اگر مؤسسهاي اقدام به چاپ مجله كند بد است. خير. به هيچوجه. حتي درستتر است كه مطبوعات توسط شركتها و مؤسسات بزرگ كه سرمايه كافي دارند چاپ شوند تا اشخاص بيپول و بيسرمايه. اما متأسفانه در ايران، كمتر دارنده سرمايهاي است كه پول و سرمايهاش را در راه مطبوعات هزينه كند. چرا كه راههاي بسيار سودآورتري وجود دارد و اين راهها تمام سرمايهها را به طرف خود
ميكشند. در نتيجه آدمهايي مثل من بايد در اين راه گام بردارند. بين خودمان باشد، اگر علاقه به كار مطبوعاتي نبود، من هم راههاي بهتري براي پول درآوردن ميشناسم. اطمينان دارم كه نويسندگان مجله هم هر كدام روشهايي آسانتر براي پول در ايران درآوردن ميشناسند تا نوشتن و به قول معروف سوزن به تخم چشم خود زدن. از خطرات اين حرفه هم بگذريم كه شما خود بهتر ميدانيد. مثلاً بيتعارف بگويم كه من هيچوقت جرأت ندارم عكس آدمهايي را كه در آن نشريه چاپ شده چاپ كنم. چرا كه طعم بسياري از چيزها را چشيدهام و به هيچوجه تمايل ندارم آن
روزها تكرار شود.
7 – به عنوان يك خواننده به شما حق ميدهم كه فارغ از تمام شرايط محيطي و مشكلاتي كه براي ناشر داخلي وجود دارد، دو نشريه را با هم مقايسه كنيد و نشريه داخلي را محكوم كنيد كه به اندازه كافي براي پيشرفت صنعت چاپ تلاش نميكند. شما حق داريد يك نشريه زيبا و پرمحتوا بخوانيد. و من رنج ميبرم كه به عنوان يك ناشر ايراني نميتوانم چنين نشريهاي را تحويل خواننده بدهم. هر چند تلاشم را براي بهتر كردن نشريه انجام ميدهم. اما واقعيت را بخواهيد، در يك بازار باز و رقابتي آدمهايي مثل من به هيچوجه نميتوانند ناشر يك مجله باشند، چرا كه سرمايه كافي براي اينكار ندارند. با همه اينها وقتي خوانندهاي نامه مينويسد كه من با استفاده از نشريه شما
فلان كار را كردم و موفق شدم مشكلم را حل كنم و يا حتي بعضي از دوستان ميگويند كه نشريه
آنقدر روي آنها اثر گذاشته كه مسير زندگيشان را عوض كرده و دريچههايي تازه به روي زندگي آنها گشوده، اندكي به كاري كه انجام ميدهم اميدوار ميشوم. شما كه در صنعت گرافيك هستيد حتماً ميدانيد كه تهيه، تنظيم و چاپ بيش از صد صفحهآگهي چقدر توان و انرژي ميخواهد. اما باور كنيد كه ما راه بهتري در شرايط فعلي نميشناسيم. اين صفحات آگهي به ما امكان ميدهد كه آن صد و چند صفحه مطلب را چاپ كنيم. اگر شما راه بهتري ميشناسيد بسيار خوشحال خواهم شد كه از آن مطلع شوم.
8 – معمولاً مقايسه در مواردي نتيجه مطلوب ميدهد كه كه طرفين در شرايط نسبتاً برابري باشند. اجازه بدهيد آنها هم چهل و چند شماره كه نه، دستكم چند شماره منتشر كنند بعداً بهتر ميتوان مقايسه كرد.
9 – نامه شما را براي بار چندم ميخوانم و سعي ميكنم كه اگر در توانمان باشد بعضي از
ايرادات را رفع كنم. نوشتهام را با شعري از حافظ به پايان ميبرم.
فيض روحالقدس ار باز مدد فرمايد
ديگران هم بكنند آنچه مسيحا ميكرد
با احترام، هرمز پوررستمي
-------------------------------
خوب آقاي پوررستمي امر نفرموده بودند که جوابيهشون رو پست بکنم٬ ولي فکر ميکنم وظيفه داشتم اين کار رو بکنم. و بسيار از ايشان ممنونم که وقت گذاشتن و جوابيهاي براي يک وبلاگ (نه روزنامه يا يک نشريه و ...) نوشتهاند.
دوست عزيز، اگر در نسخهي چاپي نميتوان هرچيز به درد بخوري را چاپ كرد در نسخهي اينترنتي ميتوان و شما بهتر از من ميدانيد تيراژ گاردين اينترنتي هماكنون به چند برابر نسخهي چاپي رسيدهاست.(جامجم آنلاين خودمان هم كم موفق نيست!!) البته موفقيت در زمينه آنلاين ساده نيست٬ مغزها و دستهايي آنلاين ميخواهد. (مقاله صفحه ۲۹ عصرارتباط ۲۰تير چيزهاي جالبي دارد)
(۷) به نظر بنده مطلب فني (به خصوص اينترنت) در عرض كمتر از ۴۸ ساعت كهنه ميشود٬ سايت مجله ميتواند به اخبار برسد و مجله به مقالات و تحليلها٬ هزينه پايينتر مخاطب بيشتر٬ تبليغات بهتر... فكر ميكنم از پيامبر است كه ميفرمايد: جايي كه ديگر هيچ كارتان جواب نداد مهاجرت كنيد. به نظر بنده الان وقت مهاجرت است٬ از كاغذ به مانيتور٬ باور نداريد از بهروز نوعيپور عزيز بپرسيد. آن موقع كه در نشريات مينوشت خواننده و بازخورد بهتري داشت يا الان كه خودش سايت دارد؟
در مورد مشكلات فني٬ تيغهجات(!) و غيره حق با شماست و مقايسهاي كه بنده كردهام ناثواب و اشتباه بودهاست٬ ببخشيد اگر شما را ناراحت كردهام. ولي دوست عزيز به قول شما٬ بين خودمان باشد٬ من و شما از اعضاي حكومتها نيستيم كه هر مشكلي را به گردن ديگران بياندازيم! اگر سفارش دهنده گزارشآگهي انتظار دارد از كالاي او طلا بسازيد٬ شما آن آگهي را قبول نكنيد! اگر خواننده اطمينان داشته باشد كه شما هرچه مينويسيد حق است و نه تبليغ فرمايشي (بر وزن مجلس فرمايشي) مطمئن باشيد اگهيدهندگان شما٬ در دراز مدت٬ بيشتر هم ميشود كه كمتر نميشود. چند صفحه امتحاني به بررسي محصولات روز كشور بگذاريد٬ براي بهتر فهميدن نتيجه٬ نظرسنجيهايي بگذاريد از طريق ايميل يا از طريق سايت بيچارهتان.
من قبول ميكنم٬ تند رفتهام و تيزبريدهام٬ ولي خواهش ميكنم شما ديگر به چشم دشمن (آن لحني كه در نوشتهي شما پيداست) به رقبا نگاه نكنيد. رقيب بهترين دوست انسان است. باور كنيد اگر رقيبي (و شايد منتقدي) وجود نداشته باشد انسان هرگز پيشرفت نميكند. حتي من جسارت ميكنم و عرض ميكنم شما در شماره بعدي خبر انتشار ويندوز خاورميانه را هم خيلي دوستانه چاپ كنيد٬ الان يكسونگر نبودن از نظر خواننده٬ بزرگترين حسن يك رسانه است٬ همانطور كه الجزيره است..
باري اين قصه هم ديگر تمام شود بهتر است. بنده كارهاي نيستم (يعني چون خودم تا به حال مجلهاي چاپ نكردهام٬ هر چه بگويم درواقع نطري امتحان نشدهخواهد بود) و براي تفريح خودم گرافيك و طراحيوب كار ميكنم. (فرمايش درست! راههاي بهتري براي پول درآوردن هست) و اينجا هم عرض ميكنم حاضر به هرگونه خدمتي در مورد سايت مجله بدون مزد و بها هستم. و از اين پيشنهاد پشيمان نميشوم٬ اگر شما به قدرت شبكه (!) ايمان بياوريد.
به شدت و صادقانه معتقدم شبكه مجلهي موفقي است٬ همان طور كه مايكروسافت شركت موفقي است٬ ولي همه ميدانيم مايكروسافت بايد راهكارهاي جديدي عرضه كند٬ همانطور كه شبكه.