ديروز به خاطر يه سري كار رفته بودم رشت. از آسمون بارون خيلي عجيبي مياومد يعني نه اينكه تند يا زياد بياد. فقط يه ريز با قطرات فوقالعاده ريز (آدم و ياد مثلا border با point يك ميانداخت. شهر من اينجوري بارون نميآد البته كلا زياد بارون نميآد ولي اگه بياد " تركي " ميآد يعني همراه با سيل توام طوفان و مقدار متنعابهي بوران !
..:: مرگ ::..
ايجابت را قبول ميگويم.
هر لحظه تو بگويي
تو بخواهي،
به قمارخانهات ميآيم.
سفيدپوش و آزاد.
قصد باختن دارم.
امّا بدان
در خلوت و بيصدا.
شعر از كي؟ از همون كه بيصدا رفت.
يادش به خير جووني. ميرفتم زير بارون ميخوندم با خودم عين ديوونهها :
ببار اي نم نمك باران
ببار اي ياور ديرين
ببار اي همدم ياران
به خونم تشنه است امشب
غم فردا غم هجران !
ببار اي نم نمك باران...