بدبخت شديم |
ساعت ۱۲ظهره و يک باروني گرفته نگو... آقا يک ( با تلفظ شديد کاف. با تشکر روبو) تگرگي باريدن گرفت که نگو... راستي ديشب يعني نصفه شب خانمم بيدارم کرد که از صداي رعد و برق خوابم نميبره و از آنجا که من هم پترس شجاعدل نميباشم و آن رعدوبرق هم همچين رعدوبرق معمولياي نبوده و با آسمون قرنبههاي دوران کودکيمان فاصله بس بعيدي داشت اينجانب هم خوابم نبرد!
صبح هم رفتگر محلهمون ميگفت چند از جعبههاي گل من رو که بيرون چيديم و شب همونجا ميمونه زير پل جوب ۵۰۰متر اون طرفتر بيرون آوردن! ( يادم باشه يه چيزي بهش بدم صبح حواسم نبود)
ترکي به تگرگ ميگيم < نقل > درست همون نقل خوردني يعني سفيد و ريز و دايره مانند و به ترکي تلفظش ميشه < نوقول > . الان داشتم اينو ميگفتم که زمين رو سفيد کرد اين تگرگ البته ريز بودن ولي بسيار بسيار زياد! و بعدش باروني در حد ترکيدن کون آسمان! ( يه جايي پروردگار نوشته بود که : و کون آسمان را فرموديم تا بترکد و...) اينبار ديگه معلوم نيست کار کار کيه؟
ولي يه چيزي مسلم شده و اون اينه که امسال ( سال محترم ميمون ) همه کشاورزهاي اردبيلي ( حداقل ) بدبخت شدن. برف بهاره همه محصول اطراف اردبيل و مشگينشهر رو که نابود کرد ( مثل گردو. آلوچه. هلو. انگور. سيب. به. گيلاس. آلبالو و ...) الان هم که گلابي و مابقي درختهايي که گل دادند و سيبزمينيها رو هم داشتند ميکاشتند از دو هفته پيش نميدونم تگرگ اونها رو هم خراب ميکنه يا نه ... بدبخت شديم.
بدبختي بزرگتر من درخت گيلاس همسايمونه ! آقاي حسينآقا يه گيلاسي دارن توپ!
هميشه تابستون زندگي و عشق من گيلاسهاي درشت و آبدار اونهاست. خانمش که معلم ابتدايي من هم شده و بسيار بهش احترام قائلم ( خود حسين آقا هم معلم دبيرستان من بوده) هر سال تو يه سيني مرتب گيلاسهارو ميچيد و با برگ خود درخت تزئين ميکرد و به همسايهها نوبرانه ميآورد ... امسال ولي ( چند قطره اشک )