The Mad Monk, Rasputin |
شنبه دوازده جون 2004 يك ملاقاتگر مشغول تماشاي يك شئ تاريخي! است.
AFP : يک تماشاگر مشغول تماشاي آلت تناسلي راسپوتين در اولين موزه امور جنسي روسيه در سنتپترزبورگ است. موزه توسط ايگور نيازکين (رئيس مرکز تحقيقات پروستات روسيه در آکادمي علوم طبيعي روسيه) تاسيس شدهاست. (الکساندر دروزدوف/ خبرنگار)
نه فكر نكنيد خيلي موضوع دلچسبي باشدها! نه خيلي هم حالم به هم خورد، ولي چون قبلا نام راسپوتين را در مورد خانواده سلطنتي روسيه و تزارها شنيده بودم و هيچ گاه در مورد آلت ۳۰سانتيمتري او چيزي نشنيده بودم علاقه مند شدم كه اطلاعات بيشتري جمعآوري كنم، هم براي خودم و هم براي وبلاگ و هم شما.
اطلاعات تكيميليتر در خود AFP :
در متون قديمي بسيار گفتهشدهاست كه شخصي به نام گئورگي افيموويچ راسپوتين تاثير و نفوذ بسياري روي زنان، به واسطهي چشمان نافذش داشتهاست!
ولي جديدترين نمايش موزه اروتيك (امور جنسي) روسيه، نشان ميدهد كه احتمالا اين نفوذ شديد به دليل، اِهم، شئ مخفي در زير قباي او بودهاست احتمالاً!
(م:خيلي عالي بود اين كلمه اِهم ahem دقيقا در محل عالي خودش واقع شدهبود!)
۲۸.۵ سانتيمتر (حدود ۱۱ اينچ) طول اين ترشي جذاب در يك ظرف شيشهاي بسيار گل و گشاد است. يك جاذبهي جديد در موزه روسيه!
ايگور نيازكين اعلام كردهاست اين ترشي را به همراه چند دستنوشتهي راسپوتين از يك دلال عتيقهي فرانسوي به قيمت ۸۰۰۰ دلار (حدود ۶ميليون و چهارصد هزارتومان) خريداري كردهاست.
شهوتپرستي و تصوف راسپوتين هنوز رازي نگشوده است ولي مسلم است كه راسپوتين نفوذ غيرقابل انكاري بر خانواده سلطنتي رومانف داشتهاست.
ادامه گزارش زياد به درد بخور نيست و مانند ساير گزارشهاي زرد باشد براي علاقهمندانش...
خوب، مطلب ديگري در مورد راسپوتين از سايت " ماشين زمان، كاخ الكساندر "

راسپوتين در بخش تيمِن سيبري بسيار دور از تلالو سالنهاي پرزرق و برق سنتترزبورگ به دنيا آمد. و تا امروز نيز شخصيت او در هالهاي از راز و رمز پنهان است. هنوز هم معلوم نيست كه او معجزهگري الهي بود يا شيادي كه با حيلهگري كارهايش را پيش ميبرد، در زمان حيات راسپوتين شواهد غيرقابل توضيحي وجود داشتند كه او قدرتي انكارنشدني در محار خونريزي تزار (در اثر يك حادثه) داشتهاست. و اين توانايي رازآلود موجب شد كه الكساندرا (احتمالا مادر تزار) با وجود تمام گفتههاي مردم بر اين اصل استوار باشد كه راسپوتين را خدا فرستادهاست! در نظر الكساندرا، راسپوتين، جواب دعاها و استغاثههاي پرجوش و خروش او در جهت حفظ جان پسرش بود. براي او غيرقابل باور بود كه راسپوتين گرگي در لباس ميش باشد.
راسپوتين صميميت بسياري با دوست تزاريتسا (احتمالا زن تزار روسيه در متن ديگري آنيا را دوست مادر تزار نوشتهبود) خانم آنيا ويروبوا داشت. طرفداري و حمايت اين زن در مورد راسپوتين كامل و درحدنهايت كلام بود.
جريان از اين قراربود كه آنيا در يك تصادف قطار كاملا صدمه ديده بود و پزشكان از او قطع اميد كردهبودند، راسپوتين را بر سر بالين او آوردند و راسپوتين فقط دست آنيا را گرفتهبود و تنها ميگفت: آنيا برخيز! و به طرز معجزهآسايي آنيا از كما برخواست و سعي داشت از تختخواب بلند شود!
راسپوتين سعي ميكرد بيشتر در خانواده رومانفها نفوذ كند ولي نتيجهاي نگرفت و خواهر نيكلاس يعني اُلگا، پيشنهادهاي راسپوتين را در زندگي خصوصي و شوهردارياش نپذيرفت و رد كرد.
تعداد زيادي از اعضاي كليسا از ادامه شهرت راسپوتين به عنوان يك مرد مقدس ناراضي بودند، اين افراد سعي ميكردند راسپوتين را از سنتپترزبورگ دور سازند. ولي راسپوتين زيركتر از آنها بود و دسيسههايي چيد و همهشان را به مناطق دورافتاده و صومعههاي پرت در گوشه كنار كشور فرستاد! ...
مشهور است كه راسپوتين توسط شاهزاده فليكس فليكسوويچ يوسوپوف Felix Felixovich Yussupov براي بازديد از كاخش كنار كانال مويكا دعوت شدهبود.
راسپوتين مدتها بود دنبال راهي براي ديدار ايرينيا (زن فليكس و از بستگان تزار) ميگشت و با اين پيشنهاد فليكس از خداخواسته در تلهي قاتلان خود افتاد!
فليكس و همدستانش يعني دوك بزرگ ديميتري پاولويچ رومانف و تعداد زيادي از اعضاي دوماي شاهنشاهي (مجلس خبرگان روسيه قديم مثلا!) بعدها علت كشتن راسپوتين را نجات روسيه اعلام كردند. ولي مشخص است كه قبل از آن و شايد حتي بعد از آن هم حركتي ميهنپرستانه از فليكس سرنزده بود و با در نظر گرفتن اختلافات چندساله فليكس و راسپوتين ميتوان گفت قتل راسپوتين عللي بيش از نجات مام ميهن داشته است!
ترجمهاي آزاد بود از مدارك سايت كاخ الكساندر در صفحه
راسپوتين با لقب Mad monk هم شناخته ميشود كه معنياي شبيه كشيشِ ديوانه دارد. البته به نظر من شدت منفيبودن كلمه Mad بيشتر از معادل ديوانه ميشود و شايد عصيانگر يا مثلا ديوانهي زنجيري بيشتر لايق كلمه مد باشد.( بيشتر فكر ميكنم در مورد جنون گاوي هم كاربرد دارد، كه نشان دهنده عمق منفي بودن اين كلمه است.)
در مورد راسپوتين فيلمي هم در سال ۱۹۶۶ به كارگرداني دان شارپ ساخته شد، و احتمالا كريستوفر لي نقش راسپوتين را بازي كردهبود.
جالبتر اينكه آهنگي هم براي راسپوتين ساختهشدهاست! كه بسيار هم محبوب بوده!
در سايت خانه تاريخ به شدت با اين موضوع برخورد شده و ظاهرا عميقاً از اين موضوع ناراحتند:
بله، يك روستايي گمنام روسي ميتواند به جايي از اشتهار برسد كه يك گروه ديسكوي آشغال برايش آهنگي بسازد! در حقيقت ترانهي اين آهنگ مانند نوشتهي روي سنگ قبر راسپوتين است:
در اين مكان مردي از گذشتههاي دور روسيه خوابيدهاست
او بزرگ و قوي بود و تلالويي در چشمانش وجود داشت
...
او ميتوانست كتاب مقدس را با چنان شور و حرارتي موعظه كند كه همه را گريان كند
...
در نهايت او معلمي بود كه زنان عاشقش شدند!
ادامه...
حكايات جالبي در اين
صفحه وجود دارد ويكي از آنها اينست كه:
راسپوتين مانند گذشتههايش عادت به خوردن غذا با دست را فراموش نكرده و بزرگترين لذتش در غذاخوردن ليسيدن انگشتانش بود، و بعد از غذا به شدت مست ميكرد و تا به خدمت آنيا ويروبوا نميرسيد هشيار نميشد. آنيا همانطور كه قبلا ذكرشد از اعضاي پائينتر خانواده سلطنتي بود وليكن زن رازدار ملكه محسوب ميشد و همچنين روابط عميقي با راسپوتين داشت.
راه راه راسپوتين
عاشق ملكه روسيه
آنها زهر در جام شرابش ريختند
راه راه راسپوتين
بزرگترين ماشين عشق در روسيه
همهي جام زهر را نوشيد و گفت : احساس خوبي دارم!
راه راه راسپوتين
عاشق ملكه روسيه
آنها راضي نشدند
بزرگترين ماشين عشق روسيه
و تا وقتي كه بميرد به او شليك كردند!
خوب اين هم قسمتي از ترانه راسپوتين بود كه با ريتمي كاملا حماسي، به سبك ديگر آهنگهاي روسي مطمئنا، خوانده شده است. براي ديدن متن اصلي انگليسي به همان صفحه خانهتاريخ مراجعه كنيد.
اطلاعات كاملتري در مورد راسپوتين توسط جنيفر روزنبرگ در سايت About در اين صفحه يك و صفحه دو، صفحه سه، صفحه چهار وجود دارد.
خوب، برگرديم به عكس جنجالي آلت شريفهي راسپوتين! فعلا اينجا باشه اگه كسي اعتراض داشت بگويد، حذفش ميكنم.
