--->

Friday, June 25, 2004

پروانه‌ها سوختند و شمعشان خاموش شد

اي قلم سوزدريم ده اثر يوخ
آشينا دن منه بير خبر يوخ

گل‌دي بو جومعه‌ده، كش‌دي آل‌لاه
فاطيمه يوسيفين‌نن خبر يوخ

ياندي پروانه‌لر، شمعي سوندي
آي‌ري‌ليخ‌دان ، اورگ قانه دون‌دي

ترجمه:

اي قلم حرفهايم اثري ندارند
از آشنا هم خبري نيست

اين جمعه هم آمد و گذشت، خدايا
از يوسف فاطمه خبري نيست

پروانه‌ها سوختند و شمعشان خاموش شد
از جدايي قلبم به خون آغشته شد (معادل دلم خون است، يا دلم گرفته‌است)

خوب اين چي بود؟ جمعه‌ها معمولا بعد از اذان مغرب و عشاء تلويزيون اين آهنگ (نوحه) را مي‌گذارد كه از يك نوحه‌خوان زنجاني (احتمالا حاج‌آقا رهبر) است. خيلي با سوز و گداز مي‌خواند و برداشت تلويزيون از اين گدازه همانا نيامدن آقا امام زمان است و مرثيه‌اي براي نيامدن اين هفته‌اش. نمي‌دانم آيا اين احاديث دقيق در آمدن حضرتش در روز جمعه در فلان محل و فلان اوضاع صحيح است يا خير؟ و همچنين جربزه‌اش را هم ندارم كه مصداق توهين به جگرگوشه‌ها باشم ... ولي آقايون مورخ-محدث عزيزي كه هنوز بر تاريخ تولد و فوت ائمه گرامي (حتي يك موردشان) توافق ندارند و ما 360 روز از سال را روايت فوت و تولد داريم، به چه حقي اينگونه مطمئن در مورد اتفاقهاي آينده (مانند ظهور حضرت، مكانهاي احتمالي و زمانهاي احتمالي و ...) اظهار نظر مي‌فرمايند؟ دريافت و اثبات اتفاقات گذشته كه بسيار بايد راحت‌تر از پيش‌گويي آينده باشد! مگرنه؟!

اين جاست كه مي‌فرمايند:
مربع زندگي سه ضلع دارد: ايمان و تقوا