به نام خداوند نان و قلم
با قلبي آرام و روحي نامطمئن از خدمت دوستان و سروران گرامي بسيار مهربان و زحمت کش مرخص، و به ديار نه‌چندان باقي هوستينگ خودمان مشرف مي‌شويم.
از همه دوستان و مراجعان گرامي تقاضا دارم، در راستاي پاس داشتن زبان شيرين شكن فارسي، از اين پس به جاي واژه‌ي غريب و نامانوس : http://roborend.blogspot.com و يا http://roborend.tk از پسوند بسيار زيبا و دلپسند دات کام استفاده بنمايند. باشد که خداوند همه‌ي ما و شما را به دات آي‌آر رهنمون سازد!
http://roborend.com
و همچنين است
www.roborend.com
درسته من آدم نمي‌شم!
آره٬ ديروز شمال بودم. براي خريد مغازه رفته بودم و دوربين رو گفتم بار اضافه است و نبردم! درست مي‌فرمايم که آدم نمي‌شوم... چقدر موضوع تاپ براي عکس وجود داشت خدايا؟ چرا دوربين رو نبردم؟!
* اولا که سيکاس‌هاي دوستم همه گل داده بودند و ماده‌هاش در حال تخم بستن بودن چقدر شگفت‌انگيزه اين نحوه تخم درست کردن سيکاسها خدايا! (براي کساني که با گياه "سيكاس" آشنا نيستند عرض كنم كه گياهي است از خانواده نخل‌ها "فونيكس‌ها" و اولش تنه‌اش پيازماننده و بعدا كه رشد كه عمودي مياد بالا و شبيه تنه‌ي درخت خرما مي‌شه و معمولا برگهاي بسيار زيباش به صورت حلقوي تو بالاترين قسمت تنه يا پياز رشد مي‌كنند.) هنگامي كه سيكاس برگ مي‌ده (تصوير ها رو ببينيد) درست آدم رو ياد فونيكس (ققنوس خودمان و تولد ققنوس كودك از خاكسترهاي ققنوس پير! عجب صحنه‌اي درست كرده بودند تو هري‌پاتر 3) مي‌اندازه پوسته‌هايي كه پياز رو حفاظت مي‌كنند كمي باز مي‌شند و برگهاي جوان كه به شدت به هم پيچيدند از وسطشان طي يك دوره حدود يك ماه ميان بيرون و يواش يواش پيچيدگي‌هاشون از هم باز مي‌شه و رنگشون از سبز-طوسي به سبز كامل و تيره تبديل مي‌شه... تماشاي كامل يك برگ‌دهي كامل سيكاس رو به شما توصيه مي‌كنم. و اما گل‌دهي و بذر دهي سيكاس چيزيه شبيه معجزه! من رو معاف كنيد از شرح دادنش... يك روزي با عكسها و توضيحاتش كامل براتون مي‌نويسم.
* ديروز عصر موقعي كه برمي‌گشتم تو يكي از پلهاي سر راه ماشين يك لحظه ايستاد و من زنهايي رو ديدم كه زير پل داشتند فرش مي‌شستند... يك دختر 12 ساله يا كمي بزرگتر خسته از كار خيلي فوتولوجيك (!) زير طاقه‌ي پل، روي فرشها خوابيده بود. باور كنيد درسته نتوستم اون تصوير رو در كادر ثبت بكنم ولي ذهنم يك عكسي از اون سوژه گرفته كه همه‌ي جزئياتش يادمه. ولي واقعا حيف شد! زاويه نور و قرمزي فرشها و دختركي كه شلوار بنفش و روسري گل‌گلي داشت از دست دوربينم رفت! حيف...
* بعد اينكه يك باغ گلي رو كشف كردم! كه هميشه درست جلوي چشمم بوده و من هيچ‌وقت نرفته بودم داخلش رو نگاه كنم. يك سري گلهاي ناياب و بسيار زيبا رو در تعداد زياد داره پرورش مي‌ده ولي چون اين گلهاي نگهداريشون خيلي سخته، هم كيفيتشون زياد نيست و هم مشتري زياد نداره... كاغذ ديفالي امروز گل گياهي به نام "آكميا" است كه معمولا سالي يكبار گل مي‌ده و بعد از گل دادن گياه اصلي از بين مي‌ره و پاجوشهاش رشد مي‌كنند. تو كتاب نوشته كه تو جنگلهاي استوايي، روي تنه‌ي گياهان و درختها رشد و زندگي مي‌كنه. ولي انصافا گل جالبي داره نه؟
آره قربونش! ايران باخت...
به نظر بنده٬ يک چيز خيلي جالب وجود داره و اون اينکه ما ايراني‌ها براي هيچ‌چيز به اندازه MovableType راهنما و کليد و حل‌المسائل درست نکرده‌ايم!
ولي انصافا اين ام‌تي تو عوالم لينوکس و يونيکس است و براي ما ويندوزپرستان کمي غير يوزرفرند (User-Friendly) به نظر مي‌آيد ولي بعدش آدم راحت‌تر است.
بدجوري تو کف قالب براي سايت مانده‌ام و باور کنيد ديشب تو خواب داشتم يک صفحه اول به صورت سه‌بعدي (!) درست مي‌کردم!! ولي امروز هرچي زور مي‌زنم نمي‌توانم آن چيزي را که در خواب بود از آب در بياورم... حالا ببينيم چي‌طوري‌ها مي‌شود... خولاصه!
البته در مورد Export کردن مطالب بلاگر به ام‌تي موفق نشدم و هنوز کار دارد. فعلا سرمان گرم دنياي جديدي به نام ام‌تي شده‌است... بدک نيست. راهنماهايي که براي ام‌تي در مورد اکسپورت کردن مطالب بلاگر نوشته شده کامل نيست.
فکر مي‌کنم يک گروهي بايد بنشينند و اين مطالب بسيار جسته و گريخته را جمع کنند و به صورت يک فايل و راهنماي مجتمع جمع کنند. البته مطمئنا ترجمه‌ي راهنماي خود ام‌تي ساده‌ترين کار است ولي مهم راهنمايي در مورد پلاگين‌ها و قالبها و ترفندهاي استفاده از ام‌تي است نه فقط نصب و راه‌اندازي اوليه آن... حالا شايد يک آستيني بالا زديم براي اين جوون دم بخت!
